بنام خدا
همیشه میگفت: «اگر کاری انجام میدهید، سعی کنید به خاطر خدا باشد. فقط در آنصورت است که پیروزی با ماست. اگر جنگیدنمان، خوابیدنمان و کارهایمان، همه و همه برای خدا باشد، آنوقت چه بکشیم و چه کشته شویم، پیروز هستیم.»
وقتی به علت مجروحیت توی بیمارستان بستری بودم، به عیادتم آمد. زمان خداحافظی، جلوی تخت آمد. پیشانیام را بوسید و گفت: «برادر برقی! از اینکه چند نفر از همرزمانت به شهادت رسیدهاند و تو هنوز زندهای، ناراحت نباش. خیالت راحت باشد، شما شهید زندهاید.»
گفتم: «حاجی، میخواهی دلداریام بدهی؟ شهدا کجا، من کجا!»
گفت: «تو شهید زندهای ولی به شرط اینکه بعد از خوب شدن، راه شهدا را ادامه بدهی و دنباله رو آنها باشی تا بالاخره یا به شهادت برسی یا پیروزی جنگ را ببینی. اگر چنین شد، بدان که واقعاً شهید زندهای.»
* عباس برقی