بنام خدا
اولین بار که من به لشگر رفتم، وارد گردان حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلّم) شدم. فرماندهگردان ـ شهید «میثم شکوری» ـ از فرماندهی قوی و اخلاق خوب حاج همّت تعریف میکرد. به همین دلیل، خیلی دلم می خواست ایشان را ببینم. تا این که یک روز ماشین تویوتایی آمد و چند نفر از آن پیاده شدند. یک آقایی آمد و با من سلام و علیک کرد. پس از آن، یکی از دوستان به من گفت که ایشان حاج همّت هستند و قدری صحبت کردیم. من از این که توانسته بودم فرمانده لشگر را ببینم، خوشحال بودم. بعد از آن، یک روز ایشان به چادرهای ما آمدند و چند دقیقه ای نشستند و صحبت کردند و من بیشتر علاقه مند شدم.
مدّتی بود که من در حال جمع آوری آیات قرآنی و احادیث درباره فرمانده و فرماندهی بودم. حاج همّت متوجّه شد که من جزوه ای تحت عنوان «فرمانده کیست و فرماندهی چیست؟» فراهم کردهام. به من گفت« من هیچ وقت از خواندن کتاب، تا این حد خوشحال نشده بودم که از شنیدن این خبر خوشحال شده ام.»
پس از چند روز، ایشان یک کاغذ برای من نوشت که «اولاً جزوه تان را بدهید تا مطالعه کنم و دیگر این که تحقیق کنید آیا در تاریخ اسلام جمعهای 313 نفری داشته ایم یا نه؟»
طرح ایشان این بود که تعداد افراد هر گردان را به 313 نفر کاهش دهد؛ یعنی به میزان یاران امام زمان (عج) مجاهدان اسلام در جنگ «بدر». ایشان به مسائل فرهنگی و اعتقادی خیلی اهمیت میداد.