سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بزرگترین عیب آن بود که چیزى را زشت انگارى که خود به همانند آن گرفتارى . [نهج البلاغه]
فرمانده ای که بسیجیان را دوست داشت - ..:: حاج همت ::..
فرمانده ای که بسیجیان را دوست داشت
  • نویسنده : گردان وبلاگی کمیل:: 86/7/29:: 4:32 عصر
  • بنام خدا

    در نقطه رهایی بودیم. تازه بچّه ها از خطّ خودمان گذشته و به سمت دشمن حرکت کرده بودند. ناگهان صدای شلیک یک خمپاره بلند شد؛ دشمن شلیک کرده بود. تا حاجی صدای شلیک خمپاره را شنید، رنگش پرید. گفت: «خدا کند بین بچّه ها نیفتد!»

    در آن مدت کوتاهِ چند ثانیه ای که طول کشید تا خمپاره به زمین بیفتد، حاجی ناراحت بود؛ وقتی هم که به زمین خورد، مثل این بود که روی قلب حاج همّت خورده باشد، می ترسید به بسیجیان آسیبی برسد. یکی از دیده‌بانان را صدا کرد و گفت: « کجا خورد؟ ببین بچّه هایی که رفتند، صدمه ندیدند؟»

    وقتی معلوم شد کسی آسیب ندیده است، تازه آرام گرفت.

    این طور بسیجیان را دوست داشت.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 206947
    بازدید امروز : 35
    بازدید دیروز : 19
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    شهید .
    ............. بایگانی.............
    خاطرات
    دل نوشته ها
    وصیتنامه
    اشعار
    معرفی کتاب و وبلاگ

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    فرمانده ای که بسیجیان را دوست داشت - ..:: حاج همت ::..
    گردان وبلاگی کمیل

    .......... لوگوی خودم ........
    فرمانده ای که بسیجیان را دوست داشت - ..:: حاج همت ::.. .......لوگوی دوستان ........





    ......... لینک دوستان ...........
    بچّه شهید (به یاد شهدا)
    فدایی سید علی
    ساجد
    بهترین جمله های روز
    زندگی با شهدا
    شعله قلمکار
    قلم آزاد

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........