سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس مردمی را دوست بدارد [ در روز قیامت ] با آنان محشور خواهد شد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
اشعار - ..:: حاج همت ::..
عشق یعنی ...
  • نویسنده : گردان وبلاگی کمیل:: 86/7/29:: 2:26 عصر
  • بنام خدا

    عشق یعنی « همت » و یک دل خدا

    توی سینه اشتیاق کربلا

    عشق یعنی شوق پروازی بزرگ

    در هجوم زخم‌های بی‌صدا

    عشق یعنی قصة عباس و آب

    در « طلاییه » غروب آفتاب

    عشق یعنی چشم‌ها غرق سکوت

    در درون سینه، اما انقلاب

    عشق یعنی آسمان غرق خون

    در شلمچه گریه‌گریه.... تا جنون

    عشق یعنی در سکوت یک نگاه

    نغمة انا الیه راجعون

    عشق یعنی در فنا نابود شدن

    در میان تشنگان ساقی شدن

    عشق یعنی در ره دهلاویه

    غرق اشک چشم، مشتاقی شدن

    عشق یعنی حرمت یک استخوان

    یادگار از قامت یک نوجوان

    آنکه با خون شریفش رسم کرد

    بر زمین، جغرافیای آسمان


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    هوالشهید
  • نویسنده : گردان وبلاگی کمیل:: 86/7/29:: 2:25 عصر
  • بنام خدا

    عاقبت رفتی ز پیشم
    بهتری دیدی به کیشم

    دوش می کردم نظاره قاب عکست
    ابراهیم همت بود اسم و رسمت
    یادم آمد روز دیرین
    خانه ات با یار شیرین
    وضع خانه، آن زمانه، مرغ دانی شد اجاره؟
    ***
    دیده ام بر دیده ی تو
    چشم تو بر دیده ی من
    رفتی و دیده ببردی
    دل بکندی و ببردی
    ***
    چشم تو برقی نکو داشت
    رعد و برقی را وضو داشت
    رعد و برق بر آسمان رفت
    آسمان از آن بدر رفت
    کین چنین نور عظیمی از کجا آمد پدیدار؟
    ***
    همت است در اسم و رسمت
    همتی در کار و کسبت
    کسب تو کسب الهی
    کاسبی با یار عالی
    ***
    همتت را می ستایم
    چون تویی را می ستایم
    چون به بازار جهان بین، جان خود دادی به سبحان
    ***
    روز و شب با خود مرورم
    کسب و کاری چون سرورم
    می سرودم شعر و شورم
    غایتی دارد شررها؟
    ***
    می رود ثانیه هامان
    تک تک همت منش ها، در صف قلب و تپش ها
    سبقتی از هم بگیرند، عاقبت قربان رحمان
    ***
    سال ها بر ما گذر کرد
    فکر ما ترک خطر کرد
    بی خطر در کوی جانان
    هیچ انسانی ظفر کرد
    ***
    ماه ها و سال ها،
    بلکه یک عمری به صحرا
    رفته ای و دیده ای تو
    پس چرا نشنیده ای تو؟
    ***
    همتی کن،
    گریه ای کن ،
    باز هم،
    تو سائلی کن،
    عاقبت آن بند سبزت
    دست بند تازه ای کن
    دوستم فردا که دیر است
    امشبت را عاشقی کن


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    دلم می خواهد . . .
  • نویسنده : گردان وبلاگی کمیل:: 86/7/28:: 3:23 عصر
  • بنام خدا

    دلم می خواهد از ابراهیم بگویم ...
    باور کن حرف هایم از پر کشیدن شاپرک تکراری تر نیست 
    آخر می دانی ! همیشه دل تنگی های شاپرک را

    پر از خیسی دریا می کنم و بعد پر میکشد و
    میرود و
    می رود و 
    آسمانی می شود با حرف های زخمی مجنون 
    و من تنها ترین دلتنگی آسمانم 
    تنها ترین آرزوی پرواز 
    بی تابی شاپرک را پرواز ملکوتی اش تسلا می دهد
    و دل بی قرار مرا تصور تنهایی خاکریز
    آخر خاکریز از من تنها تر است در این سکوت بی رنگ بی عاطفه
    دلم می خواهد از ابراهیم بگویم
    باور کن حرف هایم از پر کشیدن شاپرک تکراری تر نیست
    حرف هایم شبیه حرف های ماهی مهتاب ندیده ایست که

     خیسی دریا شرمگین اشک های نقره ای اش است
    هزار بار از نیمه ی پنهان ماه عبور می کنم
    این بار می خواهم از اسارت ساکت این برگ ها رها شوم 
    بگذار بگذریم از این شکنندگی نیلی سوزناک
    و بی قراریمان را فریاد بزنیم
    عیبی ندارد

    بگذار این بار آسمان ترک بردارد از رهایی بغض های کهنه مان 
    ابراهیم خاکریزش را خوب می شناسد 
    بگذار پشت خاکریز ، به انتظار بنشینیم
    آخر خاکریز از من تنها تر است 
    و به تنهایی خاکریز سوگند
    ابراهیم تنهایمان نمی گذارد ...

    ******

    با تشکر از حمیم عزیز که این متن بسیار زیبا را برای امیر خوبان حاج همت نگاشت


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    موج طوفانی
  • نویسنده : گردان وبلاگی کمیل:: 86/7/28:: 3:21 عصر
  • هو الشهید

    چشم خونبارتان تبسم داشت
    جان تان با خدا تکلم داشت
    غرقه خون در میانه چرخیدید
    زخم تان رنگی از تبسم داشت
    نخل های بلند باورتان
    ریشه در اعتقاد مردم داشت
    بالتان رنگ خاکیان نگرفت
    آسمان با شما تفاهم داشت
    دل دریایی بزرگ شما
    موج توفانی وتلاطم داشت
    مثل مولایتان به دشمن نیز
    مهر ایمانتان ترحم داشت
    مستی و عاشقی شما را برد
    جان تان سر به دامن خم داشت

    * شعر از فاطر

    *****

    از ثانیه عمری را زیسته بودی....
    و از عمر ثانیه ای را زیسته بودم...
    همین تفاوت است
    که تو را به عشق
    و مرا به زندگی واجب کرد....
    و این تابوت زندگی من است
    که بر دوش دیگری می آید
    گمان کنم
    امشب بتوانم حسرت نبودنت را فریاد بکشم...
    امشب شاید بتوانم
    سر بر شانه های خسته مادرت بگذارم
    و تمام خستگیم را گریه کنم....
    ابراهیم من!
    بگذار برای زندگی
    فاتحه ای بخوانم....
    شاید تابوت زندگی مرا هم
    بر دوش بیاورند
    "الحمدلله رب دلتنگی"

    *شعر از راحیل

    ******

    عاقبت رفتی ز پیشم
    بهتری دیدی به کیشم
    .
    .
    .
    دوش می کردم نظاره قاب عکست
    ابراهیم همت بود اسم و رسمت
    یادم آمد روز دیرین
    خانه ات با یار شیرین
    وضع خانه، آن زمانه، مرغ دانی شد اجاره؟
    ***
    دیده ام بر دیده ی تو
    چشم تو بر دیده ی من
    رفتی و دیده ببردی
    دل بکندی و ببردی
    ***
    چشم تو برقی نکو داشت
    رعد و برقی را وضو داشت
    رعد و برق بر آسمان رفت
    آسمان از آن بدر رفت
    کین چنین نور عظیمی از کجا آمد پدیدار؟
    ***
    همت است در اسم و رسمت
    همتی در کار و کسبت
    کسب تو کسب الهی
    کاسبی با یار عالی
    ***
    همتت را می ستایم
    چون تویی را می ستایم
    چون به بازار جهان بین، جان خود دادی به سبحان
    ***
    روز و شب با خود مرورم
    کسب و کاری چون سرورم
    می سرودم شعر و شورم
    غایتی دارد شررها؟
    ***
    می رود ثانیه هامان
    تک تک همت منش ها، در صف قلب و تپش ها
    سبقتی از هم بگیرند، عاقبت قربان رحمان
    ***
    سال ها بر ما گذر کرد
    فکر ما ترک خطر کرد
    بی خطر در کوی جانان
    هیچ انسانی ظفر کرد
    ***
    ماه ها و سال ها،
    بلکه یک عمری به صحرا
    رفته ای و دیده ای تو
    پس چرا نشنیده ای تو؟
    ***
    همتی کن،
    گریه ای کن ،
    باز هم،
    تو سائلی کن،
    عاقبت آن بند سبزت
    دست بند تازه ای کن
    دوستم فردا که دیر است
    امشبت را عاشقی کن

    * شعر از دوست گرامیمان سید محمد که با عنوان نی نوا با ما در ارتباطند .


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    برای ابراهیم ...
  • نویسنده : گردان وبلاگی کمیل:: 86/7/28:: 3:18 عصر
  • بنام خدا

    ..

    نگاهم که بر تصویر تو لغزید....

    تمام هستیم لرزید...

    دلم در نگاهت جا ماند....

     نمی شناختمت....

    فقط می دانستم سردار خیبری.

    فقط می دانستم ابراهیم همت هستی.

    فقط می دانستم دل مرتضی را هم لرزانده ای....

    فقط می دانستم تو به مجنون گفته ای که زنده بماند....

    و دیگر هیچ از تو نمی دانستم....

    گمانم هجده سال پس از رفتنت بود....

    که جاذبه نگاهت مستم کرد....

    و تو مرا پذیرفتی.

    ابراهیم خستگیهای من!

    هشتمین سین هفت سینم شد....سردار خیبر

    چه رویاهای صادقه ای که حضور تو بود....

    و چه کمیل هایی که در کنار تو زمزمه نکردم....

    و چه ابوحمزه هایی که کنار تو اشک نریختم....

    دلارامم!

    ابراهیم!

    حسی غریب هنوز هم مرا به تو می کشاند....

    و من در تمام روزهایم نفسهای گرم تو را حس می کنم....

    نگاه مست تو را می بینم....

    و من از روزی که از ایران هم آمدم ....

    تو را ....پاره ای از روحت را همراه آورده ام....

    و تو هنوز هم در این برهوت معنویت برای من اسطوره مانده ای.... 

    *****

    سپاس از راحیل که این متن زیبا را برای حاج همت نوشتند


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    در هجوم زخم‌های بی‌صدا
  • نویسنده : گردان وبلاگی کمیل:: 86/7/26:: 12:58 عصر
  • بنام خدا

    ..

    عشق یعنی « همت » و یک دل خدا

    توی سینه اشتیاق کربلا

    عشق یعنی شوق پروازی بزرگ

    در هجوم زخم‌های بی‌صدا

    عشق یعنی قصة عباس و آب

    در « طلاییه » غروب آفتاب

    عشق یعنی چشم‌ها غرق سکوت

    در درون سینه، اما انقلاب

    عشق یعنی آسمان غرق خون

    در شلمچه گریه‌گریه.... تا جنون

    عشق یعنی در سکوت یک نگاه

    نغمة انا الیه راجعون

    عشق یعنی در فنا نابود شدن

    در میان تشنگان ساقی شدن

    عشق یعنی در ره دهلاویه

    غرق اشک چشم، مشتاقی شدن

    عشق یعنی حرمت یک استخوان

    یادگار از قامت یک نوجوان

    آنکه با خون شریفش رسم کرد

    بر زمین، جغرافیای آسمان

    * با تشکر از وبلاگ سردار عاشورایی خیبر


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 206846
    بازدید امروز : 64
    بازدید دیروز : 12
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    شهید .
    ............. بایگانی.............
    خاطرات
    دل نوشته ها
    وصیتنامه
    اشعار
    معرفی کتاب و وبلاگ

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    اشعار - ..:: حاج همت ::..
    گردان وبلاگی کمیل

    .......... لوگوی خودم ........
    اشعار - ..:: حاج همت ::.. .......لوگوی دوستان ........





    ......... لینک دوستان ...........
    بچّه شهید (به یاد شهدا)
    فدایی سید علی
    ساجد
    بهترین جمله های روز
    زندگی با شهدا
    شعله قلمکار
    قلم آزاد

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........